Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (1361 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
alle Zollgebühren und Abgaben tragen U تمام عوارض گمرکی و مالیات را به عهده گرفتن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
alle Zollgebühren übernehmen U هر گونه عوارض گمرکی را به عهده گرفتن
jemanden zur Steuer heranziehen U از کسی مالیات [عوارض] گرفتن
Zollgebühr {f} U عوارض گمرکی
Durchgangszoll {m} U عوارض گمرکی
Ausfuhrzoll {m} U عوارض گمرکی
Einfuhrzoll {m} U عوارض گمرکی واردات
alle sonstigen Abgaben U همه مالیات ها و حقوق گمرکی های دیگر
alle Steuerabgaben übernehmen U پرداخت همه مالیات را برعهده گرفتن
wuchten U زور زدن ،تمام نیرو را برای جابجایی چیزی بکار گرفتن
Brutto {n} U بهای کالا با مالیات [دستمزد یا حقوق قبل از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Tobin-Steuer {f} U مالیات توبین [مالیات برای تبدیل واحد پولی به واحد پول دیگری]
Zollgebühr {f} U تعرفه گمرکی
Begleitschein {m} U ورقه گمرکی
Zollgebühr {f} U حقوق گمرکی
Patenschaft {f} U عهده گیری
Zollanmeldung {f} U اظهار نامه گمرکی
Zollerklärung {f} U اظهار نامه گمرکی
Abgabe {f} U پرداخت حقوق گمرکی
Brückenzoll {m} U عوارض پل
mit etwas nicht klarkommen U از عهده چیزی برنیامدن
eine Vorstellung von etwas bekommen U از عهده چیزی برآمدن
sich von etwas ein Bild machen U از عهده چیزی برآمدن
mit etwas nicht zurechtkommen U از عهده چیزی برنیامدن
abschreckend hoher Zoll {m} U حقوق گمرکی منع کننده
Abgabe {f} [auf Waren] U حقوق گمرکی [برای کالا]
indirekte Steuer {f} [auf etwas] U حقوق گمرکی [برای کالا]
Auflage {f} U وضع عوارض
Nebenwirkung {f} U عوارض جانبی
Auf eigene Gefahr. U بر عهده خودتان [هر اتفاقی که افتاد] .
anfassen U رسیدگی کردن [از عهده برآمدن]
anpacken U رسیدگی کردن [از عهده برآمدن]
in Angriff nehmen U رسیدگی کردن [از عهده برآمدن]
Maut {f} U باج [عوارض راهداری]
Mautgebühr {f} U باج [عوارض راهداری]
In der Lokalpolitik ist sie zu Hause. U او [زن] از عهده سیاست محلی خوب بر می آید.
Eilbriefporto {n} U عوارض پست سریع السیر
Straßenbenutzungsgebühr {f} U باج [عوارض راهداری خیابان]
Benutzungsgebühr {f} U باج [عوارض راهداری خیابان]
Viele Leute stehen mit ihrer eigenen Sprache auf Kriegsfuß. U خیلی ز آدمها از عهده زبان [مادری] خودشان بر نمی آیند.
Zu Risiken und Nebenwirkungen fragen Sie Ihren Arzt oder Apotheker. U در مورد هر خطرات سلامتی و عوارض جانبی احتمالی از دکتر یا داروساز خود بپرسید.
Abgabe {f} U مالیات
Gebühr {f} U مالیات
Steuer {f} U مالیات
Finanzabgabe {f} U مالیات بندی
Abgabe {f} U مالیات بندی
Erhöhung {f} der Steuern U افزایش مالیات
kommunale Steuern {pl} U مالیات محله ای
Steuer erlassen U مالیات را بخشیدن
Kfz-Steuer {f} U مالیات خودرو
Steuern {pl} vom Einkommen U مالیات درآمد
Steuern zahlen U مالیات پرداختن
[nach unten] gestaffelte Steuer U مالیات نزولی
regressive Steuer U مالیات نزولی
abgabepflichtig <adj.> U مشمول مالیات
zu versteuernd <adj.> U مشمول مالیات
steuerbar <adj.> U مشمول مالیات
steuerpflichtig <adj.> U مشمول مالیات
abgabenfrei <adj.> U بدون مالیات
steuerbefreit <adj.> U بدون مالیات
Steuerbehörde {f} U اداره مالیات
steuerfrei <adj.> U معاف از مالیات
frei von Steuerabgaben <adj.> U بدون مالیات
[nach oben] gestaffelte Steuer U مالیات تصاعدی
progressive Steuer {f} U مالیات تصاعدی
frei von Steuerabgaben <adj.> U معاف از مالیات
steuerfrei <adj.> U بدون مالیات
Besteuerung {f} U مالیات بندی
Besteuerung {f} U مالیات گیری
Auflage {f} U مالیات بندی
Erbschaftssteuer {f} U مالیات بر ارث
Einkommensteuer {f} U مالیات بر درآمد
Besteuerung {f} U وضع مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U بدون مالیات
von der Steuer befreit <adj.> U معاف از مالیات
steuerbefreit <adj.> U معاف از مالیات
Steuer umgehen U فرار از پرداخت مالیات
einziehen U مالیات وضع کردن
einziehen U مالیات اخذ کردن
ohne Steuern und Einbehalte U خالص پس از مالیات و کسورات
Steuern erheben U بالا بردن مالیات
Steuern hinterziehen U فرار از پرداخت مالیات
vor [nach] Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
der Steuer unterliegen U مشمول مالیات بودن
Kapitalertragsteuer {f} U مالیات بر سود سرمایه
vor [nach] Abzug der Steuern U قبل [پس] از کسر مالیات
Abgleich nach Steuer U میزان حساب پس از مالیات
gestaffelte Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
veranlagte Steuer {f} U مالیات سنجیده شده
latente Steuer {f} U مالیات پس افتاده [معوق]
diskriminierende Steuer {f} U مالیات تبعیض آمیز
Steuer {f} auf privates Einkommen U مالیات درآمد شخصی
benachteiligende Steuer U مالیات تبعیض آمیز
einziehen U مالیات بندی کردن
fällige Steuern {pl} U مالیات سر رسید شده
Steuer einziehen U مالیات دریافت کردن
Steuersünderin {f} U فرارکن [ زن ] از پرداخت مالیات
eine Steuer auf etwas [Akkusativ] erheben U بر چیزی مالیات بستن
rückerstattungsfähige Steuer {f} U مالیات ادعا [استرداد] پذیر
Alkoholsteuer {f} U مالیات نوشابه های الکلی
Mehrwertsteuer {f} [MwSt.] ; [MWSt.] U مالیات بر ارزش افزوده [اقتصاد]
Freibetrag {m} U درآمد غیر مشمول مالیات
die Steuer hintergehen U طفره رفتن ازپرداخت مالیات
Steuersünder {m} U فرارکن [مرد ] از پرداخت مالیات
Der Arbeitgeber zieht die Steuer vom Einkommen ab. U کارفرما مالیات را از درآمد کم می کند.
Abgleich vor Steuer U میزان حساب قبل از مالیات
Vor-Steuer-Betrag {m} U وجه [قدر] قبل از مالیات
umlagepflichtig <adj.> U مشمول مالیات [ امور مالی]
etwas von der Steuer absetzen U چیزی را با مالیات برابر [بالانس] کردن
Steuer abziehen U مالیات کم کردن [ از درآمد یا بهای کالایی]
Cashflow-Steuer {f} U مالیات جریان نقدی [امور مالی]
etwas mit einer Abgabe belegen U وضع کردن مالیات برای جیزی
Der Senator sprach sich für eine Steuersenkung aus. U سناتور از کاهش مالیات طرفداری کرد.
Seiteneffekt {m} U عوارض جانبی [اثر جانبی]
Steuern abführen [entrichten] U مالیات پرداختن [مثال کارفرما] [امور اداری]
ausschließlich Mehrwertsteuer U مالیات بر ارزش افزوده شامل نمی شود
Unkosten von der Steuer absetzen U هزینه های جانبی را از مالیات کسر کنند
Inklusive Steuer und Versicherung? U مالیات و بیمه شاملش [نرخ کرایه] می شود؟
Es ist zu Ende. U تمام شد.
Es ist aus. U تمام شد.
Es ist vorbei. U تمام شد.
Selbstanzeige {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Nacherklärung {f} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Aufzehrung {f} U تمام خوری
Vollbild {n} U تمام صفحه
vorbei sein U تمام شدن
kosten U تمام شدن
aus sein U تمام شدن
komplett <adj.> U تمام [کامل]
vollständig <adj.> U تمام [کامل]
völlig <adj.> U تمام [کامل]
Briefkastenfirma im steuergünstigen Ausland U شرکت صندوق پستی در خارج از کشور [ برای سود در مالیات]
Die Preise verstehen sich inklusive Mehrwertsteuer und Bedienung. U منظور از قیمتها شامل مالیات بر ارزش افزوده و سرویس می باشد.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Selbstanzeige erstatten U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Steuerkarussell {n} U کلاه برداری در مالیات [بوسیله چند شرکت جعلی در اتحادیه اروپا]
eine Nacherklärung einreichen U تسلیم کردن افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده
Leiste dein Bestes! U تمام تلاشت رو بکن!
das Geheimnis lüften U تمام موضوعی را لو دادن
alles ausplaudern U تمام موضوعی را لو دادن
Vollzeit {f} U تمام وقت [کار]
Tageskarte {f} U بلیط تمام روز
Es ist alles vorbei. U همه اش [کاملا] تمام شد.
ganz vorbei U بطور سراسری تمام
ganz aus U بطور سراسری تمام
Das Geld geht langsam aus. U پول کم کم تمام می شود.
Wie ist es ausgegangen? U [قضیه] چطور تمام شد؟
Fragment {n} U اثر هنری نا تمام
Steuerrecht {n} U افشای داوطلبانه بدهی های مالیات ابلاغ نشده [قانون] [اصطلاح رسمی]
grundlegend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
tief greifend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
durchgreifend <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
konsequent <adj.> U بسیار دقیق [تمام وکامل ]
mit dem falschen Fuß aufstehen <idiom> U تمام روزی بد خلق بودن
vergriffen <adj.> U چاپ کالا تمام شده
ganz <adj.> U همه [تمام] [همگی] [تماما]
Damit ist es jetzt aus [vorbei] ! U این هم [که دیگر] حالا تمام شد!
Bildrauschen {n} U پارازیت روی تمام صفحه نمایش
Ich habe den ganzen Morgen Schnee geschippt. U من تمام صبح برف پارو کردم.
Summe aller äußeren Kräfte U حاصل جمع تمام نیروهای خارجی
Ich war die ganze Nacht in meinem Bett auf. U من تمام شب را در تخت خوابم بیدار بودم.
unter dem Selbstkostenpreis abgeben U کمتر از قیمت تمام شده بفروشند
das Vergangene U چیزی که در گذشته پیش آمد و تمام شد
Ich hatte schreckliche Kopfschmerzen und Fieber und zitterte am ganzen Körper U من سردرد شدید و تب داشتم و تمام بدنم می لرزید.
Durchgehend warme Küche. U تمام روز غذای گرم سرو میکنیم.
Da standen sie in all ihrer Pracht. U آنجا آنها در تمام زر و زیور خود بودند.
Bringen wir es hinter uns. U بیا این [کار یا داستان] را تمام کنیم.
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
Muss das [ausgerechnet] heute sein? U این حالا باید امروز باشد [از تمام روزها] ؟
Wir mussten die ganze Zeit auch meine kleine Schwester mitschleppen. U تمام مدت ما باید خواهر کوچکم را با خودمان می بردیم.
Nebenwirkung {f} U عوارض جانبی [اثر جانبی]
Er lässt mich die ganze schwere Arbeit allein machen. U او [مرد] میگذارد که من تمام کار سخت را خودم تنهایی بکنم.
Der Plan könnte ihn sein Land kosten. U این نقشه میتواند [به اندازه] کشورش برای او تمام بشود.
Bildsäule {f} U تندیس ستونی [ستون حجاری شده به صورت مجسمه تمام قد]
Netto {n} U خالص [قیمت یا وزن یا دستمزد] [دستمزد یا حقوق پس از کاهش مالیات و خرج اجتماعی]
Schluß mit lustig! <idiom> U خوشگذرانی تمام شد و حالا وقت کار است [باید جدی بشویم] [اصطلاح]
Der Stadtrat verfügte, dass Hunde dort an der Leine geführt werden müssen. U شورای شهر مقرر کرده است که تمام سگ ها باید با افسار بسته شوند .
Der Sänger und seine Leute belegten den gesamten Raum hinter der Bühne mit Beschlag. U خواننده و کارکنانش تمام پشت صحنه را برای خود اشغال کرده بودند.
Als das Essen beendet und weggeräumt war, machte meine Tante Kaffee. U وقتی که شام تمام و جمع کرده شد عمه ام [خاله ام] قهوه درست کرد.
Ein Remis könnte sie den Aufstieg in die erste Liga kosten. U یک برابری [در مسابقه] می توانست پیشرفت به گروه اول برای آنها تمام بشود.
netto bekommen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
netto verdienen U خالص دریافتن [دریافتن مزد پس از کسر مالیات و غیره ]
In all den Jahren, wo ich Auto fahre, ist mir so ein Verhalten noch nicht untergekommen. U در تمام این سالها که من رانندگی میکنم همچه رفتاری برایم هنوز پیش نیامده است.
Lasst [lass oder lassen ] Sie es uns erledigen [bis...] . U بیایید شماها [بیا یا بیایید] شما این کار را تا ... تمام کنیم.
jemanden [etwas] anvisieren U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
jemanden [etwas] ins Visier nehmen U تمام توجه شخصی [چیزی ] را جلب کردن {میخ کسی [چیزی ] شدن}
Es geht zu Ende. U پایانش نزدیک است. [در حال تمام شدن است]
Da kommt noch mehr. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
Da kommt noch etwas. <idiom> U هنوز تمام نشده است. [هنوز ادامه دارد]
taxieren U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
feststellen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
einschätzen U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
erheben U ارزیابی کردن [سنجیدن] [مالیات بستن] [به خراج گذاردن بر ] [تعیین کردن ] [بستن ]
zurücknehmen U پس گرفتن
packen U گرفتن
umschlingen U در بر گرفتن
aufbewahren U گرفتن
Erfassung {f} U گرفتن
rezipieren U گرفتن
[sich] umarmen U در بر گرفتن
holen U گرفتن
Recent search history Forum search
1Stalking-Methoden
1rezipieren
1Zollerklärung
1ein stück von Kuchen bekommen
1überschätzen
1werdet ihr die Küche bald fertig geputzt haben?
1etwas vornehmen
1ausrasten
1Um wie viel Uhr Ihr Deutschunterricht zu Ende?
0عکس گرفتن از دندان توسط دندانپزشک
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com